یادداشت سردبیر، شماره ٢٢۴
اعتصاب، رهبری، تاکتیکهای اعتصاب
سیاوش دانشور

اعتصاب کارگران پتروشیمی موقتا پایان یافت. بار دیگر کارگران با وعده های سرخرمن و تهديد عوامل حکومتی و سیاست تفرقه کارفرما بدون رسیدن به مطالبات برحق شان سر کار برگشتند. حتى حقوقهاى معوق کارگران را پرداخت نکردند. اما این اعتصاب و هر مبارزه کارگری فی النفسه دارای اهمیت و تاثیرات دیرپاتری است. بمیدان آمدن متحدانه کارگران، تاکید بر خواستهایشان، تلاش برای ایجاد تشکل و قطبی کردن فضای سیاسی حول مبارزه کارگری٬ به همان درجه ای که ممکن شد، از نقاط قوت اعتصاب کارگران پتروشیمی است. ظاهرا اعتصاب پتروشیمی بدون نتيجه موقتا تمام شد اما شعله این مبارزه و طرح مجدد خواست امنيت شغلى بزودی در ديگر مراکز کارگری زبانه خواهد کشید. لذا داشتن سياستى دقيق براى پیشروی و پیروزی در اعتراضات در دور آتی٬ مهمترین سوال و محوری ترین موضوع براى بسیج بخشهای مختلف طبقه کارگر است که چه بلافصل و چه در دراز مدت در تحقق مطالبه امنیت شغلی ذینفع اند .

اعتصاب همینطور با محدودیتهای جدی همراه بود. محدودیتهائی که اساسا ریشه در روشهای سازماندهی و تاکتیکهای اعتصاب دارند. در این زمینه چند موضوع اساسی را میتوان برشمرد؛

مدت زمان اعتصاب

تاکتیک اعتصاب طولانی بویژه در شرایط کنونی برخلاف تمجيدهاى چپ غير کارگرى یک تیغ دولبه است. اعتصاب طولانی یک جنگ فرسایشی را به کارگران تحمیل میکند و با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی کارگران این سیاست از همان ابتدا نطفه شکست اعتصاب را در خود میپروراند. تاکتیک اعتصاب طولانی تنها در موارد نادری میتواند چشم انداز پیروزی داشته باشد. اولا باید شرایط عمومی سیاسی جامعه و تناسب قوای طبقاتی بدرجه ای به نفع کارگران باشد که طولانی شدن اعتصاب نتایج بسیج کننده تر داشته باشد و گسترش اعتراضات و اعتصابات و موج حمایت سیاسی تعیین کننده در ديگر مراکز کارگری و در جامعه را بهمراه بیاورد. در فقدان چنین شرایطی این سیاست به ضد خود تبدیل میشود چرا که فضای فراخی برای کارفرما و عواملش جهت مانور و اعمال سیاست تفرقه و تطمیع و تهدید و غیره باز میکند. همینطور در این چهارچوب امکان دلسردی و نا امیدی توده کارگران زیاد است و به اتحاد اولیه کارگران در آغاز اعتصاب ضربه میزند. نکته مهمتر و ضروری برای یک اعتصاب طولانی موقعیت اقتصادى کارگران است. کارگر باید از درجه ای رفاه و پس انداز و توان این جیب و آن جیب کردن طى مدتى برخوردار باشد تا امکان وارد شدن به اعتصاب بیش از یک هفته را داشته باشد. اما سیاست و سنتى که تاکتیک "جنگ جنگ تا پیروزی" را توصیه میکند، نه فقط درک نادرستی از مجموعه شرایط کارگران دارد بلکه نسبت به سرنوشت یک مبارزه کارگری اگر لاقید نباشد بی توجه است. چنین سیاستی شاید برای یک اعتراض دانشجوئی آنهم با درجه زیادی اغماض مناسب باشد اما برای کارگران و اعتصاب کارگری در هر شرایطی بطور قطع نه فقط مطلوب نیست بلکه مضر است .

تنهائی کارگران پیمانی

در اعتصاب کارگران پيمانى پتروشیمی کارگران رسمی شرکت نکردند. معنی عملی این اقدام اینست که مسئله امنيت شغلى "صرفا به کارگران پیمانی مربوط است"! من تردید ندارم که قلب بسیاری از همکاران و دیگر کارگران در سراسر ایران با این اعتصاب بود و خواهان پیروزی شان بودند اما این ابدا کافی نیست. کسى که فکر ميکند اعتصاب در حلقه ضعيف يک مجتمع کارگرى منشا پيروزى در يک نبرد سراسرى و تحقق خواستى سراسرى است٬ مطلقا درک روشنى از محدوديتهاى مبارزه کارگرى و تلاش براى رفع آن ندارد. نکته مهمتر و دردناک تر که در اخبار اعتصاب هم منعکس میشد اینبود که کارفرما کار کارگران پيمانى اعتصابی را روی دوش کارگران رسمی گذاشته است. اين اقدام کثيف و ضد کارگرى کارفرما٬ به هر درجه اى که پيش رفته است٬ عملا نتيجه اش اينبوده که تحت فشار از کارگران رسمى اعتصاب شکن ساخته است. چه کسی در این تردید دارد که کارفرماها و سرمایه داران همواره با اعتصاب مقابله میکنند و یک راه کلاسیک آنها اعتصاب شکنی است. در همین اعتصابات پتروشیمی تلاش کردند از سایتها و مراکز دیگر ايران کارگران را به ماهشهر منتقل کنند تا در همان قدم اول اعتصاب را در نطفه خفه کنند که خوشبختانه نتوانستند. اما در محل تلاش کردند که قدرت اعتصاب را با افزايش کار و اعمال فشار به کارگران رسمی تا هر جا که ميتوانند جبران کنند و در خدمت شکست اعتصاب به خدمت بگيرند. کارگران رسمى٬ که کسى ترديد ندارد از کارگران اعتصابى حمايت هم کردند٬ نه فقط میبایست آگاهانه و قاطعانه از پذیرفتن حجم بالاتر کاری اجتناب میکردند بلکه ميبايست در حمایت از همکاران پیمانی شان وارد اعتصاب میشدند. معنی واقعی و بلافصل و فورى و تعيين کننده امر حمایت عملی که کارگران اعتصابی خواهان آن بودند جز این نمیتوانست باشد. در چنین شرایطی٬ يعنى ورود يکپارچه کارگران رسمى و پيمانى به اعتصاب٬ نه اعتصاب مستلزم این زمان طولانی بود و نه به نتیجه کنونی ختم ميشد.

اعتصابات زنجیره ای

اگر اعتصاب طولانی با محدودیت و موانع واقعی روبرو است و میتواند تاکتیکی شکننده و دولبه باشد، رهبران کارگری می بایست چه تاکتیکی اتخاذ میکردند؟ تجربه اعتصابات کارگران صنایع فولاد اصفهان که برای همین مطالبه امنیت شغلی صورت گرفت٬ و نه فقط پیروز شد بلکه به بیرون انداحتن صاحبان شرکت های پیمانی که همان روسا و سهامداران صنایع فولاد بودند منجر شد، تنها یکی از الگوهای عملی اعتصابات زنجیره ای و کوتاه مدت است .

رهبران عملی و درگیر در پتروشیمی ضروری بود برنامه اعتصاب را طوری سازماندهی میکردند که از وارد شدن به اعتصاب کارگران رسمی در مرحله اى اطمینان داشته باشند. اعتصاب میتوانست با دو واحد و خط تولیدی شروع میشد و طی یکی دو روز واحدهای دیگر بصورت زنجيره اى ملحق میشدند. با اعمال فشار کارفرما و مانورهای سرکوبگرانه شان عليه اعتصاب، واحدهای کلیدی دیگر وارد اعتصاب میشدند طوری که در مدت معینی کل کار بخوابد. در چنین شرایطی که بسته به اهمیت خطوط تولید و وابستگی آنها به همدیگر و درجه آمادگی کارگران و احتساب  فاکتورهای دیگر، تاکتیک جنگ فرسایشی کارفرما با کارگران و قدرت مانور امنیتی و سرکوبگرانه يا شکست ميخورد و يا به حداقل میرسید. در چنين شرايطى کارفرما و مقامات حکومتی ناچار بودند فورا عکس العمل نشان دهند و مسئله را طوری حل کنند .

همینجا باید یادآوری و تاکید کرد که ادعای فرماندار و دیگر اوباش حکومتی مبنی بر اینکه مطالبه کارگران امری سراسری و مستلزم تصویب قانون در مجلس و غیره است، پوچ و تنها کارگران را دنبال نخود سیاه فرستادن است. تجربه کارگران صنایع فولاد اصفهان نشان میدهد که این ادعا اعتبار ندارد و برسمیت شناختن مسئله امنیت شغلی توسط کارفرما تابعی از نحوه ابراز وجود کارگران، نوع رهبری، تاکتیکهای مبارزاتی٬ اتکا به مجمع عمومى و فاکتورهائی از این دست است. جنبش مطالبه امنیت شغلی از پتروشیمی ها شروع نشده اما يک مطالبه سراسری طبقه کارگر در ايران است.

جنگ کارگران با حکومت اسلامى سرمايه داران ادامه دارد. ضرورى است در دور بعدی نبرد کارگران با کارفرماها و حکومت شان٬ در تبئين سياستها و تاکتيک ها و شيوه رهبرى و سازماندهى مواردی از این دست مورد توجه قرار گیرد . *

١٢ اکتبر ٢٠١١